گوهری ازسنگ محک ارزش داشت!
سخن پیرمحل تا به فلک ارزش داشت!
دوستی معنی زیبای صمیمیت داشت!
نان خشکی بغل دوغ خنک ارزش داشت!
کارها یکسره با عشق وصفا میچرخید!
تارمو بیشتر ازسفته وچک ارزش داشت!
انسانها عاشق شمردن مشکلاتشان هستند
اما لذتهایشان را نمیشمارند اگر آنها را هم میشمردند
میفهمیدند که به اندازه کافی از زندگی لذت بردهاند ...!
کسی که بیشتر میداند معمولا همان کسی است که بیشتر سکوت میکند !
خب چیکار کنم
میگن سکوت علامت رضاست
من که رضا نیستم . من سمانه ام
من بایست حرف بزنم . دهنم رو ببندم خفه میشم
راحت باش
من خیلی جاها سکوت میکنم ولی خیلی جاها هم اگه سکوت کنم حس میکنم نه تنها به خودم بلکه به جامعه ظلم کردم اینجور مواقع صدام در میاد
من که کلا هیچ وقت سکوت نمیکنم (((((((:
معلوم میشه دون دون نادونم
خب منم الان زیاد سکوت نمیکنم چون حرف زدن یه کم تنهاییم رو پر میکنه
من که اونقدر مشکلات زیاد شده نمیتونم لذت ها رو بببینم.
راستشو بگم الان بزرگترین لذت زندگی واسم خوابه!!! چون ادم دیگه هیچ حسی نداره. البته اگه کابوس نبینه ((((:
بقیش همش باد درد و زجره. غذا میخوری معده ات درد میگیره. میری اردو و تفریح از دماغت در میارند.
الان یاد یه چیزی افتادم که خوشحالم میکنهههههه لذتتتتتتتتتتتتت دوچرخههههههه سواری
خخخخخخخخ خوبه خوبه
داستانمو خوندی؟؟؟ شخصیت اصلیم لحظه ی مرگش اونم به این نتیجه میرسه که زندگی فقط درده
دوستی بوس بوس
تی فدا